[vc_row][vc_column][vc_column_text]
[/vc_column_text]Button Text [/vc_column][/vc_row]
آگهیهای تبلیغاتیِ تصویری به عنوان بخش مهمی از رسانۀ تصویری، تأثیر مهمی در شکلگیری ایدههای نو، تغییر و یا رهبری سبک زندگی مردم هر جامعه داشته است. رسالت آگهیهای تبلیغاتی همواره معرفی و عرضۀ محصول در بهترین شکل به منظور دستیابی به بالاترین سطح فروش است، لذا سازندگان همواره توجه ویژهای به زیباسازی تولیدات خود داشتهاند. این توجه تا جایی است که دنیای تبلیغات به تدریج دنیایی آرمانی و دور از سطح زندگی عامه مردم به نظر میرسد. در گذر زمان به منظور طبیعی جلوه دادن همان دنیای آرمانی، چنین تصویری تبدیل به کلیشه میشود. در این راستا، کلیشۀ آرمانشهر دارای محدودهای با قوانین و تعاریف خاص خود است که مخاطب را بیش از پیش به سوی خود فرا میخواند. مقالۀ حاضر با بهرهگیری از نظرات کِلِر سایمون ، ایگلتون، بنجامین و پیکرینگ در باب ارتباط ایدئولوژی، هنر، کلیشه و رسانه، به بررسی چراها و چگونگی تبدیل آرمانشهر به کلیشه پرداخته و سپس با تآکید بر تبلیغات تلویزیونی لوازمخانگی در دهۀ نود شمسی، این موضوع را از طریق مطالعۀ عینی پی میگیرد. در پایان بررسیها نشان میدهد که مناسبترین راه برای تزریق ایدئولوژی در سطح جامعه، کلیشهسازی و طبیعی جلوه دادن دنیای آرمانی است که مخاطب آشنایی از پیش با آن ندارد.
Rate this post